کلافه م

ساخت وبلاگ
گاهی بعضی حرفا رو نمی تونی به زبون بیاری. حتی توی وبلاگت. همه چیز گفتنی نیست. گاهی باید کسی باشه، زل بزنی تو چشماش، خیره خیره... حرف نزنی. بذاری از چشمات بخونه نگفته هاتو. گاهی باید لمس کنی. دستاشو، صورتشو، بچسبی به تنش، و اونم تنگ بگیردت به خودش، تا لرزش خفیف تنتو حس کنه و بفهمه دور از اون آغوش چی کشیدی. گاهی باید فقط سکوت کنی و احساس بشی. گاهی سکوت بیشتر حرف داره. سکوتی که همراه بغضه و قطره هایی کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : گاهی, نویسنده : khoonamoon بازدید : 103 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54

این چند روزه هر کاری کردم کامبیز بیخیال نشد. می گه با تو بودن برام حس قشنگیه که می خوام به دستش بیارم. منم از تکرار دوباره ی پنج سال پیش می ترسم. بهش گفتم شرایطش مشابه یه موقعیتی هست که چند سال پیش داشتم. یه ذره براش توضیح دادم شباهت ها رو. فکر کردم پیگیر نمی شه دیگه. شوکه شد ولی پا پس نکشید. گفت بهش فرصت بدم نشون بده که اون می تونه سر حرفش بمونه. دیدم فایده نداره پا شدم رفتم دیدنش. تو این حین و ب کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : اونه؟, نویسنده : khoonamoon بازدید : 104 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54

نمی دونم چرا امروز حوصله م نشد برم شعبه. جلسه مو کنسل کردم و موندم خونه. راستش این پسره خیلی ذهنمو درگیر کرده. دیشب با خودم فکر می کردم من مگه وقتی کسی میاد خواستگاری بهش فکر نمی کنم؟ یعنی اونا که اکثرا مامانا یا خواهراشون براشون انتخاب کردن حق دارن که بهشون فرصت داده بشه ولی این که خودش انتخاب کرده این حق رو نداره؟ فک کنم تصمیم گرفتم بهش فرصت بدم. تصمیم گرفتم بشناسمش. جوابی برای احساساتش ندارم ول کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : شاید,بتونه, نویسنده : khoonamoon بازدید : 102 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54

تصمیم گرفتم برم کلاس پتینه و دکوپاژ.

دو جا سر زدم. یکیش شرایطش عالی بود فقط یه کم راهش دوره.

حالا از شنبه ی آینده باید برم کلاس. یه لیست هم خانمه داد که باید بگیرم.

ذوق دارم واسه کار با رنگ ها 

کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : تجربه,جدید, نویسنده : khoonamoon بازدید : 101 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54

قالب وبلاگم پریده اعصابم خورده        درستش کردم من عاشق خونه مونم کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : قالب,وبلاگمو,خوام, نویسنده : khoonamoon بازدید : 110 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54

گاهی خیلی حس و حال نوشتن دارم، طوری که ممکنه چند تا پست با هم بذارم.

گاهی هم اصلا نوشتنم نمیاد. مث الان

با اینکه حرفا تو ذهنم می چرخه. ولی خب دوس ندارم بنویسم

خوابم میاد، ولی نمی دونم چرا بیدارم؟!

کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : معوج, نویسنده : khoonamoon بازدید : 103 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54

بعد از اون ده روز بیکاری، دو هفته ی شلوغ داشتم. هفته ی آینده شلوغ تر هم می شه. یکشنبه یه جلسه اهواز داریم که حتما باید شرکت کنم. کلاس پتینه هم از هفته ی دیگه شروع می شه. روزای زوج کلاس پتینه باید برم، روزای فرد هم تدریس گیتار گرفتم. گفتم گیتار. چند شب پیش، دیدم کامبیز یه کلیپ توی واتس اپ برام فرستاد. دانلودش که کردم، دیدم سلطان قلب ها رو برام با گیتار زده و خونده و فیلم گرفته فرستاده. چند بار هم گ کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : روزای,شلوغ, نویسنده : khoonamoon بازدید : 105 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54

دیروز و امروز شدید شلوغ بودم. بخصوص امروز.

ساعت 8 و نیم صبح راه افتادیم سمت اهواز. ساعت 12 ظهر تا 9 شب جلسه بودیم.

اونم با این گرمای خدا نشناس اهواز که کولر هم نمی کشید.

دیگه 12 و خورده ای بود رسیدیم خونه. همچین خوابم میاد.

خوب شد فردا صبح رو خالی کردم. بگیرم سیر بخوابم واسه خودم 

کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : همچین,خوابم,میاد, نویسنده : khoonamoon بازدید : 99 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54

این پسره هر روز خدا می گه بیا همو ببینیم. بساطی شده واسه مون. می گه بیا با هم بریم بیرون. گفتم فکرشم از سرت بیرون کن. می گه از من می ترسی؟ می گم از تو نه، از پچ پچ مردم آره. باز می گه می ریم یه جا کسی نباشه کسی نبینه. گفتم بهت اعتماد ندارم. دست خودم نیست. گذشته یادم میاد. یاد شبی که با حامد دوتایی رفتیم بیرون. ساعت 9 و نیم شب. سوار تاکسی شدیم. پرسیدم کجا می ریم، گفت جای بدی نمی ریم. نه ترسیدم، نه کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 139 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54

امشب دلم گرفته. نه در حدی که بتونم وصفش کنم یه تنگ مستطیلی دارم امروز اومدم واسه فایترم آماده ش کنم. می خواستم فایتر رو از آکواریوم در بیارم. خیلی فضولی می کنه. چند تا گیاه قد تنگ آماده کردم که بچسبونم کَفِش، دیدم چسب آکواریوم می خواد. هیچی دیگه پا شدم بردمشون پیش کامبیز. من فقط بهش گفتم گیاه ها رو بچسبونه. پا شد یه آکواریوم کامل کوچولو ازش ساخت. منم گفتم به من مربوط نیست. خودت خواستی. من هزینه ش کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : سامون, نویسنده : khoonamoon بازدید : 138 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54